کد مطلب:28930 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:105

خوراکش را نیکو و بسترش را نرم کنید












2948. أنساب الأشراف - در ذكر آنچه پس از ترور امام علیه السلام پیش آمد -: ابن ملجم را گرفته، نزد علی علیه السلام آوردند. فرمود: «خوراكش را خوب و بسترش را نرم كنید. اگر زنده ماندم، من صاحب اختیار خون خویشم، یا عفو می كنم یا قصاص، و اگر مُردم، او را به من ملحق كنید "وَلَا تَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ؛[1] و تجاوز از حد نكنید، كه خداوندْ تجاوزگران را دوست نمی دارد"».[2].

2949. امام باقرعلیه السلام: علی بن ابی طالب علیه السلام بیرون شد و مردم را برای نماز صبح بیدار می كرد كه عبد الرحمان بن ملجم با شمشیر بر فرق سر او زد. حضرت به دو زانو افتاد و ابن ملجم را گرفت و چسبید، تا این كه مردم او را دستگیر كردند و علی علیه السلام را بردند، تا به هوش آمد. سپس به حسن و حسین علیهما السلام فرمود: «این اسیر را زندانی كنید، به او آب و غذا بدهید و با او خوش رفتاری كنید. اگر زنده ماندم، من شایسته ترم كه درباره آنچه با من شد، تصمیم بگیرم، اگر خواستم قصاص می كنم و اگر خواستم می بخشم و اگر خواستم مصالحه می كنم. امّا اگر مُردم، اختیار با شماست. اگر خواستید او را بكشید، امّا مُثله اش نكنید».[3].

2950. امام علی علیه السلام آن گاه كه ابن ملجم را به عنوان اسیر به نزد او آوردند، فرمود: «او اسیر است. با او رفتار خوب داشته باشید و جای خوب به او بدهید. اگر ماندم، یا می كشم یا می بخشم و اگر مُردم او را به سزای كشتن من بكشید "وَلَا تَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ؛[4] و تجاوز از حدّ نكنید، كه خداوندْ تجاوزگران را دوست ندارد"».[5].

2951. مقتل أمیر المؤمنین - به نقل از عامر شعبی -: چون آن ضربت بر علی علیه السلام وارد شد، می پرسید: ضارب من چه شد؟ گفتند: گرفتیمش. فرمود: «از غذای من به او بخورانید و از آنچه می نوشم، به او بنوشانید. اگر زنده ماندم، ببینم با او چه می كنم واگر مُردم، تنها یك ضربت بر او بزنید، نه بیشتر».[6].

2952. المستدرك علی الصحیحین - به نقل از شعبی -: چون ابن ملجم آن ضربت را بر علی علیه السلام زد، حضرت سفارش او را كرد و فرمود: «او به من ضربت زده است. به او نیكی كنید و بسترش را نرم كنید. اگر ماندم، یا بخشش یا قصاص، و اگر مُردم، او را بكشید، كه من نزد پروردگارم با او مخاصمه خواهم داشت».[7].

2953. الفتوح: علی علیه السلام از او (قاتل خویش) احوالپرسی می كرد و به اهل خانه می فرمود: «آیا برای اسیرتان غذا فرستادید؟».[8].

2954. بحار الأنوار - به نقل از لوط بن یحیی، از اساتیدش در روایت -: [ علی علیه السلام ]ساعتی طولانی بی هوش بود و به هوش آمد. پیامبر خدا نیز چنین بود، یعنی ساعتی طولانی بی هوش می شد و دوباره به هوش می آمد؛ چرا كه آن حضرت هم مسموم شده بود. چون به هوش آمد، امام حسن علیه السلام ظرف شیری به وی داد. اندكی از آن نوشید. سپس آن را از دهانش دور ساخت و فرمود: «نزد اسیرتان ببرید».

سپس به حسن علیه السلام فرمود: «فرزندم! به حقّی كه بر تو دارم، قَسمت می دهم كه آب و غذایش را خوب قرار دهید و تا لحظه مرگ من با او مدارا كنید. از آنچه خود می خوری و می نوشی به او هم بخوران و بنوشان تا برتر از او باشی». در آن هنگام شیر نزد ابن ملجم بردند و آنچه را امیر مؤمنان درباره او گفته بود، به او خبر دادند.[9].









    1. بقره، آیه 190.
    2. أنساب الأشراف: 256/3، الإمامة والسیاسة: 181/1، تاریخ دمشق: 559/42.
    3. قرب الإسناد: 515/143، الجعفریّات: 53، مناقب آل أبی طالب: 312/3.
    4. بقره، آیه 190.
    5. الطبقات الكبری: 25/3، أنساب الأشراف: 261/3، اُسد الغابة: 3789/111/4.
    6. مقتل أمیر المؤمنین: 23/40، المناقب: 403/388، الفصول المهمّة: 134.
    7. المستدرك علی الصحیحین: 4691/155/3، الطبقات الكبری: 37/3، اُسد الغابة: 3789/113/4.
    8. الفتوح: 279/4.
    9. بحار الأنوار: 289/42.